تبادل نظرات اعضاء

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

سفر دور دوم نيم سالانه به منطقه حفاظت شده دنا (بخش 1): ياد باد گذشته و نقد حال

قديم ها يادش به خير با يکي از آن خود رو هاي نيم تني از چالوس راه مي افتاديم اصفهان، شيراز ، ياسوج و ذخيره گاه بهيمي، بعد بهبهان و اهوا ز و برگشت خرم آباد ... تا چالوس، آن سا ل ها لايحه ذخائر جنگلي را در سطح کارشناسي تدوين کرده بوديم که پس از طي مراحل وز ارتي، دولت و مجلس و ... به صورت پشتوانه قانوني حفاظت گونه هاي درختي و ... جنگلي در آمده بود (هر چند خروجي نهائي اختلافاتي اساسي با نظريه کارشناسي مان داشت ولي به همان راضي بوديم)، آن سال ها پارک هاي طبيعت را به عنوان کلاس جديد به مناطق سه گانه سازمان جنگل ها اضافه کرده بوديم ، وام دار مردم هستيم آن سال ها تنها سال هاي بود که به عنوان جنگلبان فرصت خدمت داشتيم تا جزئي بسيار نا چيز ي از وام را باز پرداخت کنيم. فاز اول مديريت حفاظتي ذخائر در بيش از نود منطقه در سرتاسر سرزمين به اجراء در آمده بود، با خبر اولين نشانه هاي تجديد حيات سرخدار در شمال به سر مي دوديم با خبر تکميل عمليات اجرائي رويشگاه انار شيطان به جنوب پر مي کشيديم.

گفتم پر مي کشيديم ، حرفم را پس مي گيرم ، ما جنگلبان جماعت وابسته به زمين هستيم ، هر چند که تيشه بر ريشه زميني مان زده باشند، خوشحال از اين هستيم که پر پرواز نداريم. آن قديم ها که زميني سفر مي کرديم، هر لحظه از سفر ارتباطي بود با دست رنج ديگر جنگلبان، در قالب جنگلداري شهري ، فضاي سبز حاشيه اي جاده و ... ولي امروزه چه؟ مرکب مان شده خود رو هاي آژانس اي جاده اسفالتي (چقدر خجالت کشيدم وقتيکه مرکب جنگلبانيمان توان حرکت به دنا را نداشت و به مرکب شرکت گاز پناه برديم)،

بر خلاف قديم ها که ذوق سفر داشتيم از سفر انرژي مي گرفتيم براي تلاش بيشتر، ولي امروزه چه ؟ دلم به مناسبت سفر اجباري به جنگل هاي خزري عزادار بود، بايستي در ارتباط با انتزاع و اختصاص کاربري چند محل از جنگل هاي مزبور به گردشگري تصميم گيري مي شد، وقتي کليت امر موضوعيت ندارد ، ورود به جزئيات نمي تواند مفهوم باشد، برنامه ريزي علمي توسعه اکوتوريسم، در مقياس ملي، قطب هاي گردشگري طبيعت را مشخص مي نمايد، در قطب هاي تعريف شده منابع اکوتوريسم شناسائي و در آن ارتباط براي مراکز تفرجي و رفاهي جنبي برنامه ريزي مي شود، ما هنوز در ايران در ارتباط با مقياس هاي اول و دوم برنامه ريزي گردشگري طبيعت اقدامي نکرده ايم ، از مقياس سوم که به قولي مي تواند زمين خواري مدرن تلقي شود شروع کرده ايم، طرح موضوع و اثبات نادرست بودن رويه بسيار ساده است ولي تفهيم آن به متقاضي و اسپانسر ش از محالات است ، به بيان ديگر گوش اگر گوش حضرات ... آنچه البته به جائي نرسد... توجيهات کج انديشه اي شان را هم که حفظ هستم که معمولاً مي فرمايند نيايد دنده معکوس توسعه بود و... و...

به اتفاق رئيس واحد کاري ام از همايشي در حال برگشت به دفتر کارمان بوديم و همزمان براي شمال برنامه ريزي مي کرديم، که با تلفن همراه ايشان تماس گرفتند يک جور هاي احساس کرده بودم که نيايد خبر جالبي باشد، داخل صحبت ها اشاره کرد "باشد ما فلاني را معرفي مي کنيم" با شنيدن اسم خودم کنجکاو شدم با شنيدن "منطقه حفاظت شده دنا" در بين صحبت ها دلم ريخت.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر