تبادل نظرات اعضاء

۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

در مسير بيستمين اجلاس کميته جهاني جنگل فائو: رم – ايتاليا (گزارش #2)

نيمه هاي شب راه مي رفتيم، فکر مي کردم که بايد تهران در خواب باشد ، هنوز از تمجيد همکار بخش نقليه از بافت قديمي ميدان مولوي چند دقيقه اي نگذشته ، که از ديدن بازار شلوغ نيمه شبانه ميدان شوش شوکه مي شوم، اين همه آدم اين موقع نيمه شب چه خريد و فروش مي کنند ! ؟ بعد جاده اي نه چندان بين الملل قم و فردوگاه بين المللي کم رونق خودمان و بلاخره حدود هاي نه صبح فرودگاه استانبول هستيم . حدود هفت ساعت بايد در استانبول باشيم. جمعيت در فرودگاه آتاتورک در هم مي لوند تنفس فضا سنگين است انگار بوئي شلغم ترشيده ، يا بوئي جوهر حسن لبه در بازار عطر فروشان پيچيده باشد. مي زنيم خيابان دور بر مان پر مي شود از تاکسي که نيمه ترکي و نيمه انگليسي نمي دانم اين قدر پارا مي گيرم تا کجا يا کجا ها را تور مي دهيم و... خيابان را تقريباً بند آورده بودند نمي دانم همکارم کي صحنه را ترک و به فرودگاه بر مي گردد من هم بهر نحوي تاکسي ها به حال خود مي گذارم و چند ساعتي چشم انداز هاي شهر استانبول را به اصطلاح به تصوير مي کشم و بر مي گردم به فرودگاه ،
روبروي ورودي نوشته شده د رکارت پرواز به انتظار نشسته ايم، کمتر از يک ساعت به وقت پرواز مانده ، از مسئول ورودي مي پرسم چرا اعلام نمي کنيد، کارت را کنترل مي کند مي گويد ورودي تغيير کرده، بدو بدو مي رويم محل ورودي جديد، مي بنيم همه آشفته اند، علت را جويا مي گويند تاخير دارد ، البته براي ما عادي است اتفاقاً هنوز چندان دور نشده ياد وطن مي افتيم، ما بر عکس جوري عادت داده شده ايم که اگر پرواز به موقع انجام بگيرد به خاطر اينکه اتفاق غير معمول افتاده وحشت زده مي شويم.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر