تبادل نظرات اعضاء

۱۳۹۱ اسفند ۲۶, شنبه

جشن باستانی چهارشنبه سوری شاد – نوروز مبارک – سیزده بدر خوش

چه روایت باشد و افسانه ، پیدایی نوروز به جمشید یا جم پادشاه  پیشدادی برمی گردد . ولی به عنوان حقیقت در باور هایمان ریشه دوانده این جشن پیشینة بسیار کهن دارد و در اصل، جشن کشاورزان و چوپانان و مردم عادی بوده است که چندین هزار سال قبل در این گوشه از جهان زیست اسکان یافته داشتند با گذشت زمستان از پناهگاهها بیرون آمده وزراعت و از سر می گرفتند بدین ترتیب روز نو شروع می شد و دگرگونی طبیعت آنان را به شادمانی و جشن وا می داشت.
 
افسانه گردونه ای جمشید (ابوریحان بیرونی ، فردوسی) را شاید بتوان دردو نماد تابستان و زمستان (شیر و گاو)  در  حال ستیزسنگنگاره های تخت جمشید جست که نشانه های پیروزی شیر برگاو علامت دگرگونی طبیعت به سوی تابستان است. آیین قربانی گاو هم که در مهرآیینی وجود دارد و در نقش های میترایی دیده می شود(که در نوشتار یلدا بازگو کردیم) .
شاید بشود اولین اظهار نظر علمی در ارتباط با نوروز  را به  خیام نسبت داد که گفته: "سبب نهادن نوروز آن بود که آفتاب را دو دور بود، یکی آن که هر سیصد و شصت و پنج شبان روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیقة حمل باز می آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از  مدت  همی کم شود. چون جمشید آن روز دریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند." خیام بود که تقویم پارسی که در آن، نوروز در اولِ “برگ” (یا برج)  حَمَل – آغاز بهار –  قرار می گیرد را تدوین نمود.
در سرزمین ما نوروزنقطه اتحاد ادیان و باور ها و قوم  ها بوده ، گاهشماری التقاطی دلیل بر این ادعا است.  بدینگونه بوده که جشن سال نو در اعتدال ربیعی آیین ها و آداب و رسوم قوم  ها را به خود جذب کرده است.
همیشه دوست داشتم نوروز را با پسوند باستانی ذکر  کنم  با دیگر پسوند ها  چون ، نوروز جمشیدی، نوروز معتضدی، نوروز عضدی و  نوروز جلالی  و ... یک جور های مشکل دارم . البته ملک شاه سلجوقی از اینکه بعضی انحرافات زمانی  را بر طرف، و اول سال در اول “حمل” -روز اول بهار را مورد تاکید قرار داد خوب دستش درد نکند ولی نوروز سلطانی یا تاریخ ملکی خیلی زیادش خواهد بود
شاه اسماعیل صفوی شاید یک کار خوب طول عمرش انجام داد آن هم کشاندن مراسم آغاز سال میدان های عمومی شهر بود. اتفاقاً آنور آبی هم سال نو خود را اینگونه آغاز می کنند. کاش این یکی سنت اسماعیل را احیا می کرد  یم دیگر نیاز به سفره  نوروزی نبود که چشم به پسته آنه، تخمه آنه و... دولت مکرمه داشته باشیم از بس آنه آنه ... گرفتیم شده ایم عین گدایان سامره
یکی از آیین  های جشن سال نو،  که آداب همسان میان قوم ها ی ما  نیز بود، راندن دیوها، شیطان  ها و... بوده است. موافقم که این سنت را نیز عملیاتی کنیم. یک عمر با قصه نه نه سرما و عمو نوروز سر کرده ایم. در قصه قرار بود همیشه وقتی عمونوروز می آید نه نه سرما خواب باشد. مادر بزرگ نور به قبرش ببارد می گفت نه نه سرما خواب نماند به وصال معشوق اش عمو نوروز برسد نظام هستي به هم مي‏خورد یک جور های فکر می کنم نه نه سرما نازنین کار خودش را کرده است چون آثاری از نظام هستی مشهود نیست.
میرهای نوروزی هم که عملاً در صحنه اند و نیاز به احیا ندارد منتظر این اند که با سپری شدن پنجه،  بر خری سوار و با شاپلاقی بدرقه شان کنیم.
پیشواز نوروز که درآن چهار هفته آخر سال را  به نام چهار عنصر بنیادی طبیعت (باد، خاک، آب  و آتش ) نامگذاری می کردند چون دیگر طبیعتی نمانده قابل احیا نمی باشد.
بر پایی خوانِ نوروزی هم دیگر  در دست ما نیست بستگی به ...آنه ها دارد پس "میزد" بی "میزد"  ، می توانیم  از اینکه بر خوان نوروزی، هفت چین، هفت شین یا  هفت سین می چینند،  فقط یادی کرده باشیم.  به قولی سین  ساغر بس بود ما را در این نوروز  روز ،                          
هفت چین نیا کان عبارت از: سبزة نورس، کوزة آب، نان، شمعدان، تخم مرغ ، آینه ، سمنو، سنجد، ماهی و سیب (از این ده حداقل هفت مورد جمع و جور می شد مشکل حل بود)  بعد بر این مجموعه سیر و سماق و سکه و سرکه نیز افزوده اند . فکر کنم در این روزگار به همان سماق بسازیم تا مجبور نشویم  که در طی سال از سبد غذائی  فقط سبد خالیه را داشته باشیم.
آئین و جشن های نوروزی هم آب رفته ولی دو آئین و جشن بنیادی ، جاوید و بر قرار است در واقع حلوای پسین و ملح اول نوروز محسوب می شوند. جشن های نوروزی با چهارشنبه سوري  شروع می شود.
آخرين چهارشنبه سال (سون چهرشنبه ) در فرهنگ ما آذري ها  به چهارشنبه خاک (یر ، توپراخ  چهرشنبه )   معروف است در چنين روزي باور ها در ديار ما بر اين است که خاک دوباره تجديد حيات يافته و حيات مي بخشد . کاشت بهاره  اعم از زراعي وباغي  در چنين روزي مي تواند شروع شود. يادم است روزگاري دفتر متبوعم متولي روز درختکاري و حقير مجري بودم و   تلاش داشتم روز درختکاري را به چنين روزي انتقال داده ، و بوته کاري را جايگزين بوته کني نمايم،  شاکرم شاکرم که عملي نشد زيرا تولي گري به افرادي رسيده که حاضرند بوته که هیچ کل طبیعت سر زمين را از ريشه بر کنند و خود را چند صباحي هرچند گذرا حفظ کنند. بهر حال همچنين روزي در باور هاي قومي برايم مقدس است از تمامي مراسم آن از آتش پري گرفته تا آب پري  ... را دوست دارم.
چهارشنبه سوري از ديدگاه فرهنگ ملي ايراني براي من ايراني داراي فلسفه و جوهر وجودي است هيچکس نمي تواند آنرا از من بگيرد. چهارشنبه سوري در فرهنگ آریائی مقدمه و پيش در آمد تحول و خودسازی  و حرکت به سوی پاکي ، طراوت ، سازندگي و ... مي باشد. اهریمن مظهر تاريکي و افروختن آتش مي تواند به تفسیر امروزي سيلي زدن بر دهن اهریمن باشد. در فرهنگ اعراب چهار شنبه آخر سال  به عنوان یوم الارباغ نحس تلقی می شود.  شاید از این خاطر نحس می دانند چون نتوانستند بر باور های فرهنگی قوم های ما غلبه کنند. ملا حسین فیض کاشانی و دیگران خیلی تلاش کرده اند نوعی پیوند فرهنگی ایجاد نمایند. مادر بزرگ مي گفت مختار،  شیعیان موافق خونخواهي امام را در شب چهارشنبه آخر سال به آتش افروختن بربالای بام خانه های خود فراخواند. روایت زیاد است بعضی خلفا نوروز را  دوست داشتند برای رسیدن آن روزشماری می کردند. نه اینکه با خلفا بد باشم ولی فکر کنم بخاطر خراج بوده که در آخر سال اخذ می کردند.  عزيزيُ این مراسم را  به بابک خرمدین نسبت می داد و ...
اما  تو می گفتی  باور  ها و فرهنگت را  باید گرامی داشت ، مي گفتي همان کمپ فایر است و آن روز آن کمپ فایر به ياد ماندني را در بيابان آيرزونا برپا کردی یادا یادا
دم دمای غروب آخرين چهارشنبه سال 1391 به مردم سرزمینم ملحق می شوم و دست در دست هم فریاد سر مي دهیم
زردی من از تو، سرخی تو از من
غم برو شادی بیا، نکبت برو روزی بیا
 دیگر جشن جاودانه نوروز  سیزده بدر می باشد. سیزده بدر و پیوند با طبیعت ملح آخر جشن نوروزی در عصر ماست. چه بخواهیم چه نخواهیم ایرانیان باستان  به یکسری انرژی هایِ ماورائی و متافیزیکی اعتقاد داشتند . باور نیاکان نه اینکه ریشه در خرافات داشته بلکه یک جور های  از سرچشمه علم بهره می جست اگر محاسبات درست انجام گیرد بر می گردد به طرز قرار گرفتن منظومه خورشیدی و ستاره ها و ماه با زمین  در آن مقطع از زمان ، آنها اعتقاد داشتند کرات فرکانس ازخود منتشر می کنند (امروزه از نظر علمی ثابت  شده بر مکه فرکانس انرژی وارد، تخت سلیمان فرکانس انرژی خارج می کند، در مثلث برمودا انرژی ورود و خروج دارد...) اعتقاد داشتند آن فرکانس ها می توانند بر بازده و عملکرد مغز موجودات تاثیر داشته باشد.  همانطور باور داشتند اجسام بزرگ (کوه) و محیط طبیعی (دشت) به نوبه خود فرکانس مثبت منتشر می کنند که تلفیق آن در چنین روزی (سیزده بدر) با فرکانس دیگر کرات، فضای مملو از عشق و محبت و صفا  را فراهم می آورد  گفته می شود عشق های زخم خورد، محبت های صدمه دیده و ... در سیزده بدر ترمیم می یابند، اولین عاشق شدن ها در این روز اتفاق می افتد. ما مردمان این کهن دیار روز سیزده فروردین 1392 یک بار دیگر آوا سر خواهیم داد:
بیا بریم دشت
کدوم دشت؟
همون دشتی که خرگوش تاب داره
...
بیا بریم کوه
کدوم کوه
همون کوهی که عقاب تاب داره‌های بله
عقاب کوهم را مزن
چنگ عقاب به چنگ یار می‌ماند بله