تبادل نظرات اعضاء

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

سفر ضربتي به بام سرفراز ايران (چهار محال و بختياري): بخش اول: خطرات نسخه ها و بسته هاي پيشنهادي غير تخصصي


خبر ها خوشايند نيستند، بايد رفت و ديد، سفر هوائي را به خاطر غير استاندارد بودن مرکب ها بويژه توپولف از يکطرف و نيز افزايش غير موجه قيمت ها از طرف ديگر که تاثير بسيار نا مطلوب در اضافه کاري همکاران دارد، تحريم تا قيامت ، طبق معمول کله سحر با همان خودرو آژانسي که اگر نوشته هاي حقير را پي مي گيريد معرف حضورتان است راه مي افتيم. يکي از همکاران همراه که گويا مسموم غذائي شده از درد به خود مي پيچد، مي گويم چه کارئي، سفر را به بعد موکول مي کنيم، همکار ديگر که گويا دوست داشته پزَشکي به خواند و از بد اتفاق جنگل خوانده و جنگلبان شده و از خوش اتفاق آقا جانش داروخانه دارد و حال به عنوان پزشک افتخاري واحد کاري مان نيز عمل مي کند مي گويد " نگران نباش من درستش ميکنم" نشان به آن نشان آنقدر قرص چه مي دانم چه به خورد همکار مريض داد، که در طول مسير سرحال تر از همه مان بود، بطوريکه بين قم و کاشان خارج از نوبت جنگل دست کاشتي را مورد ارزيابي قرار داد و به درستي به جمعبندي رسيد که زيتون تلخ به عنوان يک گونه موفق در جنگلداري شهري و توسعه فضاي سبز حاشيه جاده اي منطقه مزبورمي تواند مطرح باشد.
دم دماي غروب به چهار محال مي رسيم، همکاران استاني در پارک چنگلي دست کاشت تهليجان شهر کرد حضور پيدا مي کنند، مسئول فضاي سبز شهرداري نيز است، فرماندار هم طي بازديد ميداني لحظاتي به ما ملحق مي شود که گويا کاملاً اتفاقي بوده است. حال همکارم خوش نيست توسط همکار معالج و يکي از همکاران استاني به بيمارستان انتقال مي يابد کار به سرم مي کشد، از قرار اطلاع پزشک متخصص تذکر جدي به همکار معالج مي دهدکه چرا اينقدر داروئي غيرمرتبط به خورد مريض داده است. ما کار ميداني تا آنجا که تاريکي غلبه مي کند ادامه مي دهيم. موضوع از اين قرار است بخش هاي غير متخصص و غيرمرتبط بسته پيشنهادي در ارتباط با عرصه هاي منابع طبيعي بدون ملحوظ داشتن نظر سازمان متولي و ديگر سازمان هاي تخصصي محيط زيست طبيعي تهيه و در بالاترين مرجع اجرائي به تصويب مي رسانند. درست مثل همکار معالج ما حتماً نظرشان صد در صد خير است ولي برخورد هاي غير تخصصي شان مي تواند به ضربه هاي جبران ناپذير مبدل شود برخورد غير تخصصي از نوع اولي زندگي فرد و در دومي طبيعت يعني منشاء حيات را نشانه مي رود
همکارم از بيمارستان به مهمانسرا بر مي گردد حالش رو به بهبود است به شوخي مي گويم کاش شماره پژشک را مي گرفتي تا اگر باز همکار معالج هوس طبابت مي کرد به عنوان شهروند خوب اطلاع رساني مي کرديم
ادامه دارد

۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

خدا حافظي غريبانه در اوج توانمندي

ارزيابي توان اکوتوريستي چند منطقه در حوزه ساري بهانه حضور در مازندران بود. در اين نوشتار قصد ندارم بابل کنار را تحليل کنم، يا از گنجينه طبيعي دوسله ، با رويشگاه منحصر بفرد بلوط-آزاد، هات اسپوت نواري از شمشاد گرفته تا سفيد پلت، بيد مشک و ... هم مرزي اش با رودخانه تجن ، چشم انداز هائي زيبا يش به شاليزاران و... و يا از زيبائي هاي امامکلا لفور و اينکه در کمتر از يک ساعت رانندگي ازساري در ارتفاع کمتر ازششصد متر هوائي شرجي،  تبديل به هوائي خنک مطلوب ئيلاقي (مشابه جواهر ده رامسر) مي شود، سخن بگويم.
نمي دانم رگبار تند را در دل جنگل تجربه کرده ايد يا نه، واقعاً زيباست و خاطره بر انگيز، بازديد از امامکلا لفور همراه شد با رگبار تند، در مسيل واقع شدن محدوده و امکان سيلاب هيجان را بيشتر مي کند، آنچه دقيقاً ادونچر توريست برايش مي ميرد، بعضي موقع هم به خاطر علاقمندي به اين شاخه از اکوتوريسم راستي راستي مي ميرند، دور و بر ما پر از زيبائي بود، ولي آنروز با زيبائي بزرگتري محاصره شده و محو در آن بوديم، آنروز به نمايندگي از بخش اجراء مهندس حامدي نژاد دبير کميته فني منابع طبيعي و مهندس مستجاب عضو کميته فني منابع طبيعي استان، در آخرين روز خدمت خود در اکيپ ارزياب و استعداد سنجي حضور پيدا کرده بودند. اين دو جنگلبان همکار و يار دير آشنا درآخرين روز خدمت سي ساله خود با انرژي حتي شايد بيشتر از روز هاي اول کاري که توأم شده بود با تجربه کيفي در جنگل گردشي و بحث هاي کارشناسي شرکت مي کردند



آخرين لحظه کار خدمتي دو جنگلبان، پس از بررسي ميداني جنگل امامکلالفور و بيان آخرين نظرات رسمي کارشناسي
(سمت راست مهندس حامدي نژاد – سمت چپ مهندس مستجاب)


به اين دليل و با اين توجيه که بازار کار براي دانش آموختگان و فارغ التحصيلان نسل جديد در تمامي تخصص ها و به ويژه در متابع و محيط زيست طبيعي نزديک به صفر است  و ازاين بابت نه تنها ضربات روحي جبران ناپذير بر اين نسل وارد مي شود بلکه کيفيت آموزش به خاطر عدم انگيزه روز به روز تقليل مي يابد. بنا براين حتي تمديد يک روز مازاد بر دوره خدمتي رسمي ظلم به نسل جديد آينده ساز مي باشد. حقير با کليات تمديد خدمتي مازاد بر سي سال موافقت ندارم.

ولي اين اصل بايد شامل حال همه باشد، نه اينکه يک کار نابلد، فقط به فرض داشتن مدرک کذائي کارشناسي ارشد و دکترا تا سي و پنج سال کرسي را حفظ کند، ولي با وجود احساس نياز، حتي استفاده ازخدمات پاره وقت کارشناس خبره و کار بلد مقدور نباشد. آخر کي گفته داشتن مدرک تحصيلي بالاتر بطور يک بعدي دليل بر توانمندي و کارأئي فرد است؟! آنهم مدرک از نوع امروزي!!

يک فلاش بک و ذکر خاطره اي از دوران دانشجوئي در دانشگاه ايالتي آيزونا امريکا مي تواند به اين بحث کمک کند. آنجا يک استاد تمام داشتيم که مدل هاي کلاسه بندي سرزمين را تدريس مي کرد. با اينکه تقريباً جوان بود، به درجه استاد تمامي رسيده بود، چندين کمک در سطح دکترا داشت که اغلب از نظر سني از خود استاد بزرگتر هم بودند. در يکي از مباحث کلاسي ايشان اشاره به مدل کاربردي ابداعي خود در جنوب ايران داشتند، با چه مکافاتي وقت ملاقات گرفتم تا راجع به آن مدل اطلاعاتي بيشتري بگيرم. در وقت ملاقات دکتر خطابش کردم، که جواب داد "من دکتر نيستم" با خود گفتم اي دل غافل وقتي اينهمه دکتر وردستش هستن نبايد دکتر مي خواندمش، گفتم به بخشيد پروفسور، با هوش و ذکاوت فوق العاده اي که داشت فکر مرا تا انتها خواند، گفت " نه منظورم اين نبود مرا با درجه علمي خطاب کني، مي تواني مرا با اسم کوچکم خطاب کني (لازم به ياد آوري است که در فرهنگ آنها اسم کوچک پيشوند آقا، يا مهندس و يا دکتر از اين ... ها نمي گيرد و خطاب با اسم کوچک ، نوعي احترام توأم با صميميت و باور داشتن شخص تلقي مي شود) ، خيلي خوشحال مي شوم، ادامه دادند " منظورم اين بود که من دکترا ندارم ليسانس هستم" ديگر نفهميدم چه گفتم و چه شنيدم ،درس فراموش نشدني اين ملاقات اين بود که اين کا غذ پاره ها که به عنوان مدرک مي دهند، بهترين کار بردش همان در کوزه است، آنچه در زندگي يک تکنوکرات يا متخصص مطرح است خروجي و بازده کاري اوست که ملاک ارزشيابي وي نيز  يايد بر همين مبنا باشد.

حرف آخر اينکه آخرين روز خدمت ، جايگاه ويژه ي در تقويم زندگي هر فرد دارد، آنچه متداول و مرسوم بوده، اين است  که در همان روز طي مراسمي از طريق همکاران تجليل و بدرقه شوند، نه اينکه به تفقد فله اي در آينده حواله گردند، انصاف نيست کساني که با توجه به توانمندي خود، سال ها دربالاترين رده، مسائل فني استان را هدايت مي کردند اين چنين غريبانه خداحافظي کنند اگر در رده مديريتي چنين مهمي مفهوم نيست، پس با همت بدنه کارشناسي چه رفته است؟!

.

۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

جايگاه درختان کهنسال در باور هاي ملي و ديني مردم سرفراز سرزمين ما (بخش دوم): بعد از ظهور دين مبين اسلام

با ظهور دين مبين اسلام و رواج آن در سرزمين ايران درختکاري با هدف زيبا سازي محيط به اوج خود مي رسد. ويليام ل هاناوي محقق، در مقاله تحقيقي خود با عنوان بهشت در کره خاکي اين مسئله را مورد تاکيد قرار داده که ايرانيان در توسعه باغ ها از قران مجيد الهام مي گرفته اند و در توجيه نظريه خود به ارم شداد در قران مجيد اشاره مي کند که خانواده قوام با الهام از آن باغ ارم شيراز را طراحي واحداث نمودند.همانطور محقق مزبور شباحت ظاهري درخت چنار را با درخت بهشتي طوبي سبب بکار گيري آن در درختکاري اغلب اماکن مي داند. 
محقق ديگري با نام ريچارد ا يوسن در مقاله تخقيقي خود نقش مکتب اسلام را در تروئج پرديس ها در کشور هاي اسلامي مورد تاکيد قرار مي دهد. همانطور جميز دکائي ديگر محقق غرب از توسعه باغ اسلامي در اسپانياهمزمان بارواج دين مبين اسلام در آن کشور سخن رانده است. جميز دکائي به زيبائي از قداست درخت و باغ در نزد مسلمانان تجليل مي نمايد که: "شخص نمي تواند پرديسهاي اسلامي را درک کندو نه انگيزه مسلمان ها را در درختکاري و احداث پرديس بفهمد. مگر اينکه از قلسفه مذهبي پرديس اطلاع داشته باشد".
ادامه دارد

۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

آکادميک نمائي اوباش مآبانه در روز ... "ميقان" را بر نمي تابيم

اهل سمينار اين حر فها نيستم، يعني تا آخر خط رفتم ونتيجه نگرفتم، از کنگره جهاني جنگل،گرفته تا سمپوزيوم بين الملي پارک و ... از ارائه مقاله کليدي منطقه اي اتحاديه جهاني حفاظت طبيعت گرفته تا ... نوشتيم و پذيرفتند و ارائه داديم و ... چه بگم روزگاري من و دل ... رفتيم تا آخر و برگشتيم هر گز خروجي و دست آورد در سرزمين ما کار برد اجرائي نداشته ، از مصاديق بارز پروتکل هاي جهاني هستند که رسماً متعاهد مي شويم و عملاً نقض اش مي کنيم .

دعوت نامه اي مي آيد و در روال اداري مي گويم نه، و بعد دوستي مي گويد به ديدار ميقان نرويم، او کويرش مي خواند من تالاب مي شناختمش، انگار خبر مرگ عزيري را داده باشند انگار که مجلس ختم است ، روز قبلش در سفر فيروز کوه و دماوند بوديم يال ها و دره هايي را طي کرده بودم چشم و دلم روشن که هنوز از طبيعت پيمائي خسته نمي شوم .

قبل از خروس خوان راهي ميقان مي شويم، حدود هاي نه صبح آنجا هستيم، جمعيت يکي پس از ديگري از راه مي رسند، از فرصت استفاده کرده و از بالاي برجک (متاسفانه در هارموني باطبيعت نيست اگر به جاي مواد فلزي از عناصر کويري در ساختمان برجک استفاده مي شد بهتر بود، از انصاف به دور خواهد بود اگر ياد آور نشويم که پرسپکتيو برجک با طبيعت مي خواند) ديدي مي زنيم بر ميقان و بعد مي زنيم به دل طبيعت، من دنبال بقايائي تالاب گم شده ام هستم و همکارم چگونگي تبديل بيابان به کوير را جستجو گر است.
به نقطه اي مي رسيم که ظاهراً نه آب است و نه آبادي، نه گلبانگ مسلماني، آثار عناصر گياهي بياباني محو مي شود، دنبال جاندار ( چه فون باشد چه فلور) مي گرديم، ديري نمي پايد به چند مورچه بر مي خوريم، همکارم در حاليکه تلاش دارد عکس به گيرد مي گويد چقدر سريع است، با دوبين فيلم برداري به کمکش مي رو م، واقعاً مورچه اي که تعقيبش مي کنم آتش پاره است چنان اينور آن ور مي دود که انگار در نقطه زوال بيابان "آفتاب مي کارد" و زندگي و زنده بودن را فرياد مي زند. بعد از حدود يک ساعت بيابان پيمائي آثار و بقايائي تالاب را پيدا نمي کنيم (بنا به اظهار همکاران محلي بقايائي تالاب وجود دارد). به چادر اجتماعات بر مي گرديم، گويا چند سخنراني انجام گرفته، حدود ششصد نفر در زير چادر اجتماع کرده اند.

ادامه دارد

۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

(Part 3) : Biological Diversity of Iran

About 8000 plant species are identified which 1700 of those are endemic. Estimation of total plant is about 12000 species (167 Family & 1200 Genera). Also 168 mammals’ species, 514 birds species. 206 reptiles species, 20 amphibians species 174 fishes species,358 butterflies species and 25000 Insects species are already identified.
Iran has a high domestic plants and agro-biodiversity.
Threatened Classes of Important wildlife such as Panthera pardus (EN c2a
IUCN Threatened Class ), Phasianus colchicus (Vu A2cde IUCN Threatened Class) and Tetrao mlokosiewiczi (Vu A2 cde IUCN Threatened Class)

To give a clear picture of outstanding ecological value of Iran, I did a comparison with some other well knowing hot spot of world namely:
– Mediterranean Basin
– Morocco
– Turkey
With respects to total species Iran takes the second place or in the better word comparing three countries with Mediterranean Basin hot spot Iran takes first place Turkey comes the second and Morocco the third. There was not (or I had not access) available data regarding insects of Turkey and Morocco I did eliminate insects from my comparison group list. By the way data of Morocco was international data (more approved) and most of data of Iran and Turkey are national data.

Will be continued

۱۳۸۹ خرداد ۲۲, شنبه

به پيشواز جشنواره شکوفائي بابونه ها در فندقلو (بخش ا ول

گفته بودم قديم ها براي سفر هاي استاني ذوق و شوقي داشتيم، اين يکي عين قديما بود. قرار بود چند تا کار دفتري فوري اول صبحي انجام دهيم و راهي شويم خيلي دوست داشتم قبل از تاريکي به سرزمين بابونه هاي وحشي برسيم ولي نشان به آن نشان که کار دفتري تا ساعت دو بعد از ظهر طول کشيد. از خدا پنهان نيست از شما چه پنهان، امروزه کار به طور عام و کار دفتري به طور خاص چندان معني دار نيست، آن چه در کلاس مي گفتند کار بايد خروجي مثبت و ملموس داشته باشد، امروزه ما تمامي تلاشمان بر اين است که حداکثر صفر-صفر کنيم. 
بهر حال راهي شديم حال و حوصله ورود در بحث انتخاب مناسبترين مسير را نداشتم قديما همکاران بخش نقليه خبره اين کار بودند حالا نمي دانم در اجرائي اصل فلان متصل به فلان فلان سياست جهاني در خدمت آن عزيزان نيستيم در عوض در خدمت عزيزان ديگري هستيم که به مراتب مظلومتر از قبلي ها هستن ، مظلوم از اين بابت که مجبورند که بخشي از دست مزدشان را به يک گردن کلفت نمي دانم چه چه کار به پردازند، حق هم دارند سر در گم در انتخاب مسير باشند. به هر حال ديگر راهيان تلاش در انتخاب مناسبترين مسير را داشتند، حتي تماس هاي تلفني هم معمول شد، جالب اينکه يکي از راهنماء هاي طرف مشاوره، سئوال کردند که آيا با خودرو مسافرت مي کنيد، که حقير هنوز کنجکاو هستم به غير خورو با چه وسيله ديگري مي توانستيم مسافرت کنيم ، به فرض اگر هواپيمائي اختصاصي داشتيم ايشان چگونه ارايه طريق مي دادند!!
بهر حال جاده گيلان (آستارا_ گردنه حيران- فندقلو ) پيش گرفتيم موضوع سفر بررسي در خواست بخش خصوصي براي توليد انرژي بادي در فندقلو بود، در مسير دوست داشتم از پديده فواره اي محصول مشترک باد و آب منجيل، فيلم به گيرم قبل از اينکه بتوانم هماهنگ کنم عزيز فوق الذکر پيچيده بود، عوضش از جنگل هاي طبيعي و جنگکاريهاي نسبتاً انبوه حاشيه اتوبان جديد به خاطر خارج از دسترس بودن در گذشته، تقريباً انبوه و شاداب بودند لذت برديم اميد است حالا که جاده بدون ارزيابي اصولي اثرات (يکي ازمصاديق اينکه مشاهده کرديم چند کيلومتر پائين تر از دو راهي امامزاده هاشم با وجود اينکه چند صباحي از افتتاح اتوبان نگذشته بخشي از کو ه ريخته توي سر اتوبان) احداث شده، حداقل در حفظ جنگل هاي باقيمانده در حاشيه همت شود، بقيه مسير را در تاريکي طي کرديم هر چند شب هاي مسير هاي جنگلي نيز زيبائي خاص خود را دارد ولي مناظر روزانه اين مسير، به ويژه روز هاي گردنه حيران زيبا تر است. نيمه هاي شب در ديار ياران، در سرزمين بابونه هاي وحشي بوديم.
ادامه دارد

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

Part 2 : phytogeographical Diversity of Iran

Iran is contact point of 5 phytogeographical regions namely:

– Euro-siberian: Hyrcanian Sub-province of Euxino-Hyrcanian Province of Euro-siberian phytogeographical region located in the Iran
– Irano-Turanain: five provinces of east and west sub-region of Irano-Turanain phytogeographical region dominated in the different portions of country. With respects to forest ecosystem type locally known as Zagrous Dominant Forest forms Irano-Turanain Province of west sub –region of Irano-Turanain phytogeographical region.
– Mediterranean: As a Refugial flora elements of Mediterranean could be find almost in the all of the phytogeographical regions of country
– Saharo-Sindian: Flora transition from East Saharo-Arabia Sub- Region of Saharo-Sindian phytogeographical region through Persian Golf District forms about 0.05% of flora of the country.
– Sudano – Decanian: w.r.t forest ecosystem type locally known as Persian – Omanian Dominant Forest regarding 20 endemic species it could be called province

Will be continued

۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

که عشق آسان نمود اول ولي ... و

اول ها بلاگ زنگ تفريح بود، بعد ها وقت فراغت را به خود اختصاص داد و ديري نگذشت که افتاد مشکل ها، در شروع بلاگ دو زبانه بود که زبان دومي چند هفته بيشتر دوام نياورد، نظر به کجراهه کشيده شدن ثبت جهاني ميراث هاي طبيعي ايران معرفي پتانسيل هاي سرزمين به زبان دومي  در اين مقطع ضروري به نظر مي رسد. در "گزارش به ياران" مرتبط به مباحث روز محيط زيست طبيعي ياد داشت هاي پراکنده و يا دست نوشته هائ ذيل به ترتيب ذکر تحت اقدام بار گزاري مي باشند:
1- جايگاه درختان کهنسال در باور هاي ملي و ديني مردم سرفراز سرزمين ما
2- An Overview of Ecological Potential of Iran to Achieve IUCN Goals
3- پس لرزه هائي مصوبه سفر هاي استاني گيلان و مصيبت ما
4- رشد سرطاني ويلا سازي در سايت هاي جنگلي شمال
5- به پيشواز جشنواره شکوفائي بابونه ها در فندقلو
6- نهار خوران "زيبائي گلستان" در انتظار خواب ابدي
7- سفر ضربتي به بام سرفراز ايران (چهار محال و بختياري)
8- دنباله سفر به دنا
9- بخش پاياني پارک ملي گلستان
علاوه بر کمبود وقت، عدم شفافيت اطلاعات و در مواردي وجود بعضي حساسيت ها نيز سبب تاخير در اطلاع رساني به موقع مي شود. که به شرط حيات به همه موارد خواهيم پرداخت همانطوريکه در شروع کار بلاگ پارک هاي طبيعي ياد آور شديم که "وقتي راه سنگلاخي است و پر پيچ و خم از رفتن که باز نمي مانيم بلکه قدم ها را حساب شده و استوار بر مي داريم." آن موقع عزيز دير آشنائي در تماسي به مزاح گفته بود منظورت "دست به عصا" بودن است، که گفته بودم خوب شد که نگفتي خودسانسوري!!

An Overview of Ecological Potential of Iran to Achieve IUCN Goals (Part 1) : Macro_ diversity

Persia, Perse, Pars, Iran by official name of Islamic Republic of Iran as a Portion of the Great Gondvana Continent settled, some 3500 to4 000 ago by Aryan people who migrated from the region around the Aral Sea . Total area of country is about 1648195 square kilometer.
Iran situated in the eastern portion of the northern hemisphere, in south west of Asia (Middle Eastern countries). Our Iranian forefathers conceived of the earth as a mother, nature as sacred, and the pollution of the environment as a sin.

Various environmental conditions with respect to wide latitude and longitude range; 44 ° 05 ' to 63° 18' E longitude ,25 ° 03' to 39° 47' N latitude, topographic diversity; altitude varies from – 25 to 5671 and high geological and geomorphologic diversity and also very variable from the stand point of Climate (5 Macro - Climate and many Climate Units) producing variable ecological diversity and habitats.

Will be continued

جايگاه درختان کهنسال در باور هاي ملي و ديني مردم سرفراز سرزمين ما (بخش اول): ماقبل اسلام

درخت بطور عام و درختان کهنسال بطور خاص جايگاه ويژه اي در باور هاي ملي و ديني مردم سرفراز سرزمين ما دارند. خوشبختانه اين باور ها در عصر يکتا پرستي شکل گرفته است. قبل ظهور دين مبين اسلام، ايرانيان به دين يکتاپرستي اهورا ميترائي گرويدند، در باور ها اين بود که در شب غلبه نور بر ظلمت خداوند يکتا(اهوراميترا)از دل سنگ برون آمده و جهالت و ظلمت را سر مي برد و درخت سرو (نشانه رويش و آزاده گي) آفريده مي شود و بعد در سير تکاملي اديان توأم با رشد فکري بشري کماکان درخت جايگاه خود را حفظ کرد.
حضرت زرتشت پيغمبر دين يکتاپرستي اهورامزدائي، با دست خود هزاران درخت در اقصي نقاط سرزمين کاشت که نوعي وحدت بين يکتا پرستان و ارتباط آنان با خداوند يکتا محسوب ( فلسفه مساجد اسلامي و اغلب با درخت توت در کنار آن ، قبله مشترک و... همان فلسفه وحدت در واحدپرستي مي تواند تلقي شود)مي شود و نيز کورش در آئين مهر کورشي که تمامي يکتا پرستان را تحت حمايت قرار مي دهد، کماکان درخت سرو به عنوان نشانه رويش ،غلبه بر ظلمت و وحدت (جايگاه سرو در کتيبه هاي پاسارگاد و...) حضور دارد. گماردن گارد ويژه اي توسط خشايار به حفاظت باغ سرو که در تاريخ ثبت شده، ريشه در آئين مهر کورشي دارد.
در مسيحيت کاج نوئل جايگزين سرو مي شود کماکان تزئين درخت نوئل درشب تولد نور (يلدا در باور هاي اهورا ميترائي_ ميلاد حضرت مسيح در کيش مسيحيت) و شبيه سازي نوعي ارتباط و واسطه فيض قرار دادن آن در جهت برآورده شدن خواسته ها وآروز هاي کودکان متداول است. مسلم است در کيش مسيحيت، درخت پرستي جايگاهي نداشته و اينقدرپيشرفته هستند که مروج خرافه پرستي در بين کودکان خود نباشند. بلکه قصه وار اميد به قدرتي مافوق قدرت هاي ظاهري زميني را به بچه ها ياد مي دهند، تلاش در برقراري ارتباط عاطفي بين درخت و کودک و انتقال اين پيام که درخت نياز هاي زندگي ما را برآورده مي کند مورد نظر است (علم اکولوژي هم اين اصل را مورد تاکيد قرار مي دهد که گياه اولين زنجيره حيات بوده و با زوال تدريجي گياهان زندگي نيز رو به زوال خواهد گذاشت).
زيبا سازي محيط زندگي با درخت در سرزمين ايران، هميشه تاريخ، ريشه در باور هاي ديني ايرانيان داشته است. ايرانيها باغ هاي زيبائي را که خلق مي کردند پرديس مي ناميدند که واژه سانسکريت بوده و به مفهوم "باغ هاي بهشتي" مي باشد. در تورات هم از پرديس هاي ايران باستان سخن رفته است
.
ادامه دارد