در بحث قبلي به منابع ارزشي و جايگاه پارک ملي گلستان به عنوان ميراث طبيعي جهاني اشاره داشتيم. ارزش اين گوشه از سرزمين از سالهاي بسيار دور، حداقل براي مردمي که طبيعت را باور داشتند، شناخته شده بوده است. منطقه را شکارگاه جنگل گلستان ميناميدند. ضلالسلطان در کتاب تاريخي خود، از زيباييها و شکار در منطقه ياد کرده است. اين منطقه در سال 1336 رسماً عنوان منطقه حفاظتشده آلمه و آيشگي را به خود اختصاص داد. چهار سال بعد، آيشگي از عنوان آن حذف شد. در سال 1342، نامش را پارک محمدرضاشاه گذاشتند. يک سال بعد، واژه وحش را نيز به آن اضافه نمودند. در سال 1350، منطقه قرخود به آن الحاق و سه سال بعد، واژه وحش جاي خود را به واژه ملي داد و سرانجام در سال 1357 مجدداً قرخود را از آن جدا نموده و آن را گلستان ناميدند. جنگل گلستان اينک دو عنوان ملي و بينالملي را يدک ميکشد و همان طوري که در بحث قبلي اشاره شد، شايسته هر دو عنوان و فراتر از آن عنوان ميراث طبيعي جهاني را داراست.
در هر حال، اين گنجينه نفيس، چه در روزگاري که عوام آن را شکارگاه ناميده و خواص در آن به شکار ميپرداختند، و چه در زماني که رسماً منطقه حفاظتشده، پارک وحش، پارک ملي و ذخيرهگاه منحصربهفرد زيستکره ناميده شد، هرگز تحت مديريت فني درخور عنوان و متکي بر فلسفه وجودي قرار نگرفت. مراقبت و حفاظت فيزيکي از گونههاي جانوري و به تبعيت از آن گونههاي گياهي، در تمام اين دوره به شکلي معمول ميشد. شايد اگر عناوين هم عوض نميشدند، وضعيت چندان فرق نميکرد. در طي اين مدت حتي امر مراقبت بر حفظ تماميت زيستگاه و رويشگاه نيز استوار نبوده است.
روزي که "قرخود" را از بدنه زيستگاه جدا نمودند، يا زبان کارشناسي بند آمد و قلمش خشکيد و يا در بستر خيانت با مصلحت انديشان مقامجو درغلطيد. اينک هم که جاده کذائي قلب اين پديده جهاني را نشانه رفته فقط صدائي چندکارشناس رسانه اي در هم مي پيچد البته گوش اگر گوش حضرات است آنچه البته به جاي نرسد فرياد است. کجاست صدائي کميته ملي به اصطلاح ارزيابي محيط زيستي ؟! کميته مزبور اصولاً بايد حرف آخر را در اين ارتباط بزند. کجاست صدائي شوراي به اصطلاح عالي محيط زيست؟! اصولاً بايستي شوراي مزبور به موضوع ورود پيدا کند و با توجه به خط قرمز هاي استراتژيک محيط زيستي عدم وجاهت پروژه جاده مذکور را اعلام دارد. ارزيابي کارشناسي پارادوکس موجود چندان مشکل نيست ولي تفهيم آن به بعضي ها شايد غيرممکن باشد. بهر حال حسب وظيفه با وجود اينکه ميدانيم توضيح واضحات مي باشد به بحث کارشناسي ورود پيدا مي کنيم. بر مبناي معيار هاي علمي انديکس چندپارگی (1)، بيانگر ميزان قابليت زيستگاه در تامين نيازهای حياتی گونه سايبان مي باشد
ادامه دارد
Fragmentation Index(FI)(1)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر