روز اورمزد را در سرزمين مان نوروز مي ناميدند حاجي فيروز
آتش افروز يا به بياني عمو نوروز پيامش را مي آورد و مردمان به پيشوازش مي شتافتند
گرد و غبار را نه تنها ازخانه و کاشانه بلکه
ازکوچه و خيابان پاک مي کردند. حاجي فيروز نما هاي معتاد را هر روز در مسير کار و
خانه مي ديدم که از حاجي فيروزي فقط چهره سياه را داشتند دنبال بهانه مي گشتم که
حداقل نظافت هفتگي را با دقت بيشتر انجام دهم پيام کافي نبود با خود مي گفتم شايد
مسير معتاد خيز است به قولی بهر حال عيد است، از خير و برکت ريزگردهاي سرگردان در
بخش عمده اي از سرزمين مان ، چيزی که فراوان است گرد و خاک مي باشد. اتفاقاً
همزمان با گردگيري ريزگرد ها هم در خوزستان مظلوم دوباره معرکه گرفته بودند عيد را
برنامه داشتم براي چند صباحي از زمين و زمان جدا با خوزستان عزيزم باشم، نشدکه
نشد، گفته شد که از آسمان خاک بر اين بخش از سرزمينم مي بارد ! ؟ اينکه بگوئيم ريز
گرد ها منشاء
عربي دارد یکطرفه به قاضی رفته ایم زیرا هم در خلق مرکز بحران سهيم هستیم و هم سهم
داخلي در تولید ریز گرد ها داریم.
اينکه به یاد کهن نماد هومت، هوخت و هورشت با قاب های سبز
گندم ، جو و ارزن ، با این سبز قاب های چند صباح عمر به استقبال نوروز برويم ولی
قاب ها ي سبز پایدار طبيعت چون زاگرس ، البرز و ... در هم شکسته و رگه های حیات سرزمين را بر خلاف باور هاي ملي و دیني نابود کنيم نشانه پاسداري از فرهنگ نيست.
جنگلهای غرب تا وقتي که از نظر کمی و کیفي وضعيت مطلوب داشت
با ايفاء نقش در تنظيم آب، بازدارنده
بحرانهاي محيط زيستي بود و امروزه در خط
مقدم بحران پيش مرگ سوء مديريت در محيط زيست طبيعي مي باشد (سطوح
جنگلي دارای رطوبت نسبي بيشتر بوده بخشي
از ريز گرده با جذب رطوبت سنگتر شده و بر شاخ وبرگ نشست کرده و نتيجه اخلال در
فيزيولوژی و...). وضعيت بسيار فراتر از
هشدار است اين بحران تمدن سرزمين را نشانه رفته است. در اين ارتباط همه مقصر هستند
ولي ما جنگلبانها و محيطبانها بهمراه سازمانها و وزرات هاي ذيربط مجرم تلقی مي
شويم؟
اينک سالوار خيامي
يکبار ديگر ورق مي خورد خورشيد از صفحه استوائی زمین گذشته و بسوئی شمال اوج گرفته
و به برج بره اندر شده از لحظه اول برج
حمل، اعتدال بهاری (اعتدال ربيعي) فرا رسيده
است، شايسته مي باشد بجای صحبت هاي رويائي
از خوان نوروزی، نان هفت حبوب و ... ، فکر
اساسی و تلاش ملي براي باز سازي محيط زيست طبيعي در حال انهدام معمول شود.
از ميان شخصيت هاي نوروزي هميشه با مير نوروزي مشکل داشتم، همان
شخصيتی که حافظ در غزل:
چو گل از غنچه بیرون آی
که بيش از پنج روزي نيست
حکم میر نوروزی
از او یاد مي کند. حافظ در این غزل ماهرانه تورانشاه در بند را
مورد خطاب قرار داده و با اشاره به بهار گذرا برگشت روزگار به مجرای طبیعي و آزادي
را به او نويد مي داده است. در باور هاي
مردمي ميرنوروزي به افراد بی لیاقت گفته مي شد که گويا فقط براي مزاح ، امور (در
بازي هائي نوروزي) بدست آنها سپرده مي شد تا با انجام اشتباهات فاحش بر کنار شوند
نگاهي گذرا به بی ثباتی مديریتي لیست قابل توجه مديران انتصابي و برکنار شده بخش
محيط زيست طبیعي در سال های اخیر اغلب قصه میرنوروزی را تداعی می کند.
گل پامچال قاصد بهار در مناطق جنگلي خزر محسوب مي شود گل
پامچال بيرون بيا ... آوائي مردمان آن ديار دوست داشتني در شروع بهاران مي باشد
نظر به شدت تخريب جنگل و نسبت رشد یابنده آن با بعد زمان، کاش مي شد براي توقف زمان فرياد برآورد گل پامچال
بيرون نیا...
بهرحال نوروز بخشی از فرهنگ ما بوده و احترام به فلسفه آن
براي مردمان اين مرز و بوم ذاتي مي باشد. مهم نيست که بنیانگزار نوروز در سرزمین مظلوم ما جمشيد بوده
يا کيومرث و... آنچه اهميت دارد این است که این مراسم هزاران و هزار سال در شهر ها
و روستا های سرزمينمان بر گزار مي شده است.
خوشبختانه اينک نوروز در مرز فرهنگی به مراتب فراتر به
عنوان ميراث نا ملموس جهانی ثبت رسيده است و عزم جهاني براي حفاظت از فلسفه آن شکل گرفته
است. فلسفه نوروز از چهارشنبه خاک گرفته تا روز ستاره باران يا ایزد آب (سيزده
بدر) در مجموع برشناخت و حفاظت طبيعت و
خلق محيط زيست پاک متکي مي باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر