تبادل نظرات اعضاء

۱۳۸۸ اسفند ۲, یکشنبه

گلستان نمونه بارز سوء مديريت در مناطق چهارگانه (بخش 3

در نوشتار هاي قبلي  بحث شد که عدم مراعات خط قرمز هاي مناطق حفاظتي در برنامه ريزي توسعه اعم از خدماتي و صنعتي سطح حفاظتي اين مناطق بطور مستمر تقليل مي دهد. توسعه مورد اشاره به مرور شرايط را تغيير و منطقه بکر و وحشي به منطقه رام شده (توسعه يافته) تيديل مي شود.
گلستان اولين پارک ملي ثبت شده  و همانطور به عنوان ذخيره گاه زيستکره درمآب ملي ومآب جهاني نيز به ثبت رسيده است. قوياً ادعا مي کنيم به خاطر ويژگيهاي زيرگلستان ميراث طبيعي منحصر بفرد جهاني محسوب ميشود:

- گلستان بر مبنا ي طبقه بندي ادواردي، ”بيوم جنگل ها و درختزار هاي باراني نيمه گرمسيري معتدله“ تلقي مي گردد که در دنيا منحصر بفرد است.
- حتي فقط با ملحوظ داشتن1302گونه از گياهان آوندي موجود در گلستان بر اساس معيار ارزيابي اتحاديه جهاني حفاظت طبيعت وصندوق (تسهيلات) جهاني حيات وحش منطقه شرايط لازم را جهت ثبت به عنوان ميراث طبيعي جهاني را احراز مي کند

- نظر به اينکه گلستان در سطح معادل 06/ درصد سطح سرزمين: 19% گياهان آوندي، 40.6%  گونه هاي  گياهي ايراني-توراني، 15% اروپا-سيبرين و 5% مديترانه اي را در خود دارد و همانطور 81 حيات وحش و 133پرنده، 11 ماهي از گونه هاي  کل سرزمين  را در محتوا دارد. با تو جه به معيار ارزيابي اتحاديه جهاني حفاظت طبيعت ،هات اسپوت محسوب مي شود
.
   همانطور144 جلوه طبيعي و 22 اثر فرهنگي از نظر معيار زيبائي شناسي حائز اهميت است

براي اعمال مديريت اصولي نه تنها بايد براي حدود 92 هزار هکتار هسته مرکزي بر مبناي زون بندي ومهندسي زون ها برنامه مدون حفاظتي اجرا شود ، بلکه درسطح حائل ضربه گير(حدود 5 برابر هسته مرکزي) بايد فعاليت هاي انساني ساماندهي شود تا تاثير سوء معني دار درهسته مرکزي نداشته باشد.
حال نه تنها هيچ نظارتي بر سطح حائل معمول نمي شود بلکه مي خواهيم جاده بين شهري را از هسته مرکزي عبور دهيم. با عملياتي کردن اين فکر نابجا   فاجعه اي غير قابل جبران رخ مي دهد  که برمي گردد به مبحث

انديکس پراکندگي (FI )
Fragmentation Index
که در نوشتار بعدي به آن خواهيم پرداخت
ادامه دارد


۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

نا کجا مناطق چهارگانه محيط زيست: (بخش 2

در نوشتار قبلي بحث شد که نه تنها بسيار ي از مناطق چهارگانه معرفي شده از معيار هاي علمي تبعيت نمي کند بلکه عدم مراعات خط قرمز هاي مناطق حفاظتي در برنامه ريزي توسعه اعم از خدماتي و صنعتي سطح حفاظتي اين مناطق بطور مستمر تقليل مي يابد.
لازم به ياد آوري است که باطي مراحل قانوني در سطح ملي، عضويت اتحاديه جهاني حفاظت از طبيعت را پذيرفته ايم و بطوررسمي از متعاهدين اين اتحاديه محسوب مي شويم. برمبناي چارچوب ترسيم شده و مورد تاکيد اتحاديه مزبور هدف اصلي و فلسفه وجودي پارک ها و مناطق حفاظت شده حفظ تنوع زيستي (اعم از فون و فلور) در رويشگاه و زيستگاه بکر و وحشي 
مي باشد که واژه فني .
(in-situ conservation)
در مورد آن ها بکار برده ميشود .
بنابر اين حتي بفرض اگر انتخاب اوليه مناطق برمبناي شاخص بکر و وحشي (يا به عبارت بهتر کمتر دست خورده د رمقايسه نسبي با ديگر مناطق مشابه) بوده باشد ، توسعه مورد اشاره به مرور شرايط را تغيير و منطقه بکر و وحشي به منطقه رام شده (توسعه يافته) تيديل مي شود. علاوه برشاخص محوري بکر بودن، انتخاب مناطق بايستي متکي بر یکسري شاخص هاي عمده چون، رويشگاه و زيستگاه گونه هاي آندميک، هات اسپوت (با غناي تنوع زيستي برتر) ، ليست تعريف شده اتحاديه جهاني حفاظت از طبيعت ، پايه هاي وحشي گونه هاي اهلي شده، کليدي ، مهاجر، با اهميت علمي و اکولوژيکي و... باشد.
سئوال اين است که آيا انتخاب و معرفي مناطق چهارگانه بر مبناي شاخص هاي علمي قابل قبول انجام مي گيرد؟ شاخص هاي مورد اشاره بومي شده اند؟ آيا مطالعات پايه سرزمين جهت شناساي و الويت بندي مناطق معمول شده است؟ اگر جواب سئوالات مطروحه منفي است که بدون شک منفي مي باشد. پس اين هشدار جدي قابل طرح است که اغلب مناطق چهارگانه معرفي شده ناکجا مناطق در سرزمين بوده و عناوين مطروحه فاقد وجاهت علمي مي باشد.
ادامه دارد

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

مخدوش بودن احراز شرايط مناطق چهارگانه محيط زيست در برآورد تعهد ملي

مخدوش بودن احراز شرايط مناطق چهارگانه محيط زيست در برآورد تعهد ملي (بخش 1):


حسب کمیسيون براند لند (1)، کنوانسيون تنوع زيستي ريو دي ژانيو و... متعهد هستيم حد اقل معادل 10 تا 12% سطح سرزمين را تحت مديريت حفاظتي قرار دهيم. کميسيون براند لند توصيه نموده سطح مزبور از بخش هاي بکر و وحشي (2) سرزمين بايد انتخاب شود. بکر و وحشي به سرزميني با حد اکثر توسعه 2% با حد اقل سطح کل 400000 هکتار (شامل هسته مرکزي و سطح حائل) که حداقل سطح هسته مرکزي آن حدود 70000هکتار باشد اطلاق مي شود. آنچه مسلم است با توجه به شرايط اکولوژيکي و اجتماعي و اقتصادي سر زمين مي توان اين ارقام استاندارد را بومي کرد. منتها وقتي استاندارد ملي تعريف نمي کنيم در واقع مرز بندي مان با توسعه شفاف نيست. بطوريکه برنامه ريزان بخش خدمات و صنعت، توسعه هاي خطي متنوع (جاده، برق فشار قوي، گاز و...) راحتي در زون هاي حفاظتي مناطق چهارگانه و بد تر از آن در پهنه و هسته مرکزي تالاب ها مطرح مي کنند. ايجاد شهرک صنعتي را در داخل پارک ملي خواستار هستند. در مواردي نيز با کمال تاسف و تعجب چنين پروژه هاي در دست اجراء هستند. بدينوسيله فلسفه وجودي پارک ها و مناطق حفاظت شده مخدوش و اعمال نقش اين مناطق در برآورده نمودن تعهد ملي زير سئوال مي رود.


ادامه دارد

1Brundtland Commission, 1978
2 -Wilderness

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

Peace Parks

In the motive of:
Fortieth anniversary of Ramsar Convention
To: MyAfghanian Neighbor
Peace Parks: Conservation and Conflict Resolution

Endangered species of plants and animals are found in all of Afghanistan’s representative ecosystems ranging from the arid deserts of the southwest to the sub-alpine valleys of the Hindu Kush Mountains) and many face continuing threats. Regarding the pre-1979 system of conservation programs of Afghanistan in several areas there are complementary opportunities for this country to undertake transboundary projects with her neighbors.




Protected Areas based on the pre-1979 system of conservation programs of Afghanistan (see map above on persian draft)


The Geneva-based UNEP Post Conflict Branch (PCOB) completed a comprehensive review of environmental conditions and problems in Afghanistan during 2002 (UNEP 2003b). There are specific opportunities with every one of the immediate neighbors that would provide local and global conservation benefits through the establishment of a system of “peace parks”.

Acording to the pre-1979 system of conservation programs, UNEP review 2003b and study of Dr. Saleem Assistant Professor University of Vermont one of the most significant protected areas is:

Sistan Baluchistan/Hamun-i-Puzak (Iran-Afghanistan) – the drought affected transboundary wetlands area has been dry for nearly a decade although substantial rainfall and snowmelt in the Hindu Kush mountains caused significant flooding along the Helmand River in early 2005. Surveys have shown that the area can recover if water is available. Although regarding to water shortage the management of water allocations in the Helmand River basin has been a very important issue between Iran and Afghanistan. A proposed GEF project for the area has not progressed beyond the conceptual stage. (GEF, undated) In yet another separate initiative UNEP is in the very early stages of a process of advancing a program of “environmental diplomacy” that will hopefully address the conservation of the Sistan wetlands area along the Iran-Afghanistan border. (A. Zaidi, UNEP, pers. comm.2006). The idea of peace park, has potential for the resolution of some of the other historical transboundary conflict, scientific management of water resources and also it will lead to biodiversity conservation and ecotourism opportunities..

پارک هاي صلح:

به بهانه اي:
چهلمين سالگرد کنوانسيون رامسر
تقديم به: همسايه افغانم
پارک هاي صلح: حفاظت و راهکار ختم کشاکش

گونه هاي گياهي و جانوري در معرض خطر در سرتاسر افغانستان پيدا مي شود. نمونه هاي بارز اکوسيستم هاي بياباني خشک در جنوب غربي تا اکوسيستم هاي ساب آلپي دره هاي کوه هندو کش در معرض تهديد هستند. بر اساس برنامه حفاظتي تدويني سال 1358 افغانستان، کشور مزبور مي تواند چندين منطقه حفاظتي هم مرز را بطور مشترک با کشور هاي همسايه خود تحت مديريت حفاظتي در آورد.




مناطق حفاظتي افغانستان در برنامه ملي 1358


بر اساس معاهده ژنو شاخه مرتبط برنامه محيط زيست سازمان ملل شرايط و معضلات محيط زيستي افغانستان در سال 2002 موردارزيابي قرار داده است. برنامه محيط زيست سازمان ملل در جهت نيل به اهداف حفاظتي بين الملي احداث چندين پارک صلح با مديريت مشترک افغانستان و کشور هاي همسايه را توصيه نموده است.
طبق برنامه حفاظتي ملي 1358 ، برنامه پيشنهادي 2002 محيط زيست سازمان ملل و مطالعات سال 2006دکتر سلم از بخش محيط زيست دانشگاه ورمونت امريکا يکي از مهمترين مناطق که مي تواند به اين امر اختصاص داده شود تالاب هامون سيستان مي باشد.

قسمت اعظم اين تالاب مرزي تحت تاثير خشکسالي نزديک به يک دهه خشک شده بود. ذوب برف هاي هندو کش در 1384 همراه شد با بارندگي قابل توجه تا آنجا که سبب طغيان رودخانه هلمند و احياء نسبي تالاب گرديد. مطالعات نشان مي دهد با مديريت علمي آب امکان احياء تالاب امکان پذير است. با توجه به کمبود آب، حق آبه و مديريت آبريز هلمند از مباحث قابل توجه کشور هاي ايران و افغانستان مي باشد.

پروژه پيشنهادي پروژه پيشنهادي نهاد تسهيلات جهاني محيط زيست براي احياء تالاب از حرف فراتر نرفت (سند - بدون تاريخ). از طرفي برنامه محيط زيست سازمان ملل در ارائه برنامه " ديپلماسي محيط زيستي" پيشقدم شده بودکه اميد ميرفت حفاظت اين تالاب مرزي را امکان پذير سازد(A. Zaidi, UNEP, pers. comm.2006)

ايده پارک صلح اين توان را داردکه به کشاکش نا خوشايند خاتمه داده، مديريت علمي منابع آبي را ممکن ساخته و به حفاظت تنوع زيستي و فراهم آمدن فرصت هاي تفرجي منتهي شود

۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

نقد شعار استراحت جنگل درچارچوب مدل ارزيابي (Assessment 2)

نقد شعار استراحت جنگل  در چارچوب مدل ارزيابي
(Assessment 2) 

ارزيابي اصولاً به سنجش منابع (اعم از طبيعي، انساني، مالي و...) که به تدوين برنامه با پيش بيني خروجي مشخص منتهي مي گردد، اطلاق مي شود.

ارزيابي علمي محيط زيست طبيعي پيش نياز هاي خاص خود را دارد ازجمله پيش نياز وجود اصول راهنماء  

شفاف مثل جامع نگري، مشارکت ، فقرزدائي  و... مي باشد(Guiding Principle)

 
(Policies) سياست ها
در مرحله بعدي تبعيت از سياست هاي جهاني مثل رويکرد ريو، هلسينکي و ... که جزء تعهدات ملي
مي باشد بایستي بومي وعملياتي شده و مورد توجه قرار گيرند

( Broad Objectives)اهداف کلان
در مرحله سوم تعيين اهداف کلان مثل توسعه پايدار، رشد اقتصادي و ...مطرح مي گردد   

آما رکن اصلي ارزيابي  اصولي وجود  فوق تخصص طراحي محيط و ديگر تخصص هاي مرتبط مي باشد

(Practice Note)مجوز اجراء 
.
در ارتباط با بخش جنگل خروجي منتهي به صدور مجوز اجرائی مي گردد که مي تواند يکي از گزينه هاي اجرائي زير را شامل شود
  

جنگلداري براي توسعه روستائي،


جنگلداري براي گردشگري طبيعت،


جنگلداري براي حفظ محيط زيست 
و...
آيا در برنامه ريزي مديريتي محيط زيست طبيعي شکننده سرزمين مان از چارچوب علمي مشخصي تبعيت مي کنيم؟
آنها که تعطيلي طرح هاي جنگلداري کلاسيک را فرياد مي زنند (خود اعتقاد راسخ به تحول طرحهاي جنگلداري البته تحول نه تعطيلي دارم)آيا به تبعيت از يک مدل و چارچوب علمي قابل قبول قادر به ارائه مدل جنگلداري براي حفظ محيط زيست هستند. اصلاً قبل از طرح شعار غيرعلمي استراحت جنگل به اين مهم فکر کرده اند که بعدش چه؟
رها کردن جنگل وطبيعت همراه با معضلات اجتماعي و اقتصادي   حفاظت محسوب نمي شود. مديريت حفاظتي منابع طبيعي از ظرافت و پيچيدگي خاص برخوردار بوده و نياز هاي تکنيکي و مادي آن به مراتب بيشتر از جنگلداري کلاسيک موجود مي باشد.

نه تنها اعتقاد به تحول طرحهاي جنگلداري با رويکرد جنگلداري براي حفظ محيط زيست داريم بلکه در ارتباط با مجموعه طرحهاي منابع طبيعي اين مهم قابل پذيرش مي باشد. منتها به جاي شعار احساسي بايد مدل مديريتي جايگزين در چارچوب علمي با قابليت اجرائي با ملحوظ داشتن شرايط عيني و ذهني ارائه شود. به آنهائي که فقط به ترو ئج شعار انحرافي استراحت جنگل مي پردازند توصيه مي شود خود چند صباحي   استراحت فرمايند.