وقتي که يکي از جلسات کاريي کذايي و فرمايشي نهايي مي شود و با عجله راهي دفتر کارم هستم که از همه به بريم و با خود بي خودم خلوت کنم و از خود به پرسم در اين لجنزار آلوده به دروغ چه مي کني؟ آن عهد و پيماني که خودت با خودت بسته بودي چه شد؟ نمي دانم بيشتر از هر زماني دوست دارم خود ، خودرا به کوبم، براي اينکه دلم خنک شود آرزو مي کنم کسي پيدا شود و بگويد بايد شخص لجن باشد تا لجن زار را به عنوان بخشي از زندگي خود پذيرا باشد، در گذشته فضايي کاري عين اکوسيستم ژيبا يي تالابي بود که اينک درهم شکسته و به لجن زار تيديل شده است. ، بويي دروغ و تظاهر نفس کشيدن در چنين فضايي را نا مملن مي سازد ، در هم چون روحيه اي در هم شکسته، همکاري مي گويد بايد برويم ايلام، معضل حمله آفات به بلوط هايي غرب جدي است!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر